jane

غرق رویا
ببین

ببین خوب رفتنم را . ببین زیبایی بخشش را . ببین گرمی نوازش را . ببین قلب سنگی ام را با چشم های زمینی نه با چشم های دلت ببین. ببین مقصر قصه ات تا کجاها میرود. ببین ارزش عشقت چگونه پوچی شوم را به دوش میکشد. ببین تا همیشه در خاطرت ماند. اگر میخواهی برو من میمانم و از نو میسازمش و تو همچنان ترس ندیدنت را ببین.

+نوشته شده در دو شنبه 12 / 5 / 1392برچسب:,ساعت18:9توسط jane |
انسان خاکی

خدایا به دستانم نگاه میکنم..... این دیگر چیست من از تو قدرت خواستم و تو دستان خاکی به من دادی؟ که به هر گوشت و پوستی دست میزنم گناه کرده ام؟ خدایا در این دنیا دستانی از آهن میخواهم که بدون گناه با دنیای بیرون تماس پیدا کنم هر چند که دیگر لطافت گل را احساس نمیکنم ولی انسانیت را با همین دستان آهنین میخرم....و تا ابد انسان میمانم.....بنده ی تو.

+نوشته شده در پنج شنبه 13 / 4 / 1392برچسب:,ساعت1:12توسط jane |
قرمز

قرمز رنگ برگ ها ی پاییزی ای است که با قدم گذاشتن بر آنها صدای شکستنشان را میشنویم

قر مز رنگی است که با آن میتوان غلط های دیکته ی زندگی را مشخص کرد.

قرمز رنگی است که هر ذره ی آن حیات میخرد و جان آزاد میکند.

قرمز رنگ زندگی بخشی است که در رگ های ما جاریست .

قرمز رنگ قلب های کوچک ماست که بی دلیل می تپند.

قرمز رنگ گلی است که مظهر عشق و زندگیست .

قرمز رنگ حرارت عشق و داغی سرنوشت است.

                      

+نوشته شده در سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:,ساعت17:24توسط jane |